*** در صورت درخواست صاحب اثر یا ستاد ساماندهی از سایت حذف خواهد شد ***
خلاصه داستان :
ایرج و همسرش نرگس و پسرشان آرش که به همراه دایی عازم شمال هستند، بعد از عبور از یک تونل، زیر بارش شدید باران خود را در فضایی عجیب و غریب و برابر کلبه ای می یابند. به زودی میهمانان دیگری هم به کلبه اضافه می شوند. ببعی (بره سفید)، کلاغ، مرغ، خروس، گاو، الاغ. ایرج توسط الاغ که خود را پدر خوانده ببعی می داند، مطلع می شود که ...