*** در صورت درخواست صاحب اثر یا ستاد ساماندهی از سایت حذف خواهد شد ***
خلاصه داستان :
داستان در شهری ساحلی در جنوب ایران میگذرد. پسر نوجوانی که باید برای زن و مرد پیری هر روز ظرف بلوری پر از یخ ببرد، شخصیت اصلی فیلم است. پسر، ظرف خوش آب و رنگ بلوری را از در خانهای که دست یک زن جوان از آن بیرون میآید، به دست زن میدهد و بی آن که صورت یا بدن زن را ببیند، ظرف یخ را به خانه زن و مرد سالخورده میرساند. پسر که بیتاب فرارسیدن زمان یخ گرفتن است، یک روز که در شهر عزاداری است درِ خانهای را که دست زن از آن بیرون میآید، باز میکند و به درون خانه میرود و صحنههای عجیبی از عزاداری زنان داخل خانه میبیند، پیرزنی که آن جاست متوجه حضور پسر میشود و او را تنبیه میکند و از خانه بیرون میاندازد. دفعه بعد که پسر برای گرفتن یخ به خانه میرود، دست چروکیده پیرزنی به جای دست جوان زن همیشگی، از در بیرون میآید تا کاسه را از پسر بگیرد و پر از یخ کند.