*** در صورت درخواست صاحب اثر یا ستاد ساماندهی از سایت حذف خواهد شد ***
خلاصه داستان :
زمانی که یعقوب، مردمان بنیاسرائیل را به معبود یگانه عالم فرا خوانده و از پرستش خدایان سرد و سنگی انذار میدهد؛ خداوند، پیامبر بعدی را در نسل او قرار داده و یوسف را به وی عطا میکند که در حسن و جمال، بینظیر است. یوسف در کودکی رؤیای عجیبی میبیند؛ رؤیایی که در آن خورشید و ماه و ۱۱ ستاره برای او به سجده میافتند. یعقوب که این رؤیای عظیم را میشنود؛ به او توصیه میکند تا آن را از برادران خود پنهان کند. پس از چندی، برادران یوسف که به علاقه پدرشان نسبت به یوسف رشک میورزیدند، او را به صحرا برده و به چاه میافکنند؛ اما خداوند که اراده فرموده تا به واسطه یوسف، مردم را به راه نجات و هدایت دعوت نماید؛ او را از پستی چاه رهانیده و بلندی مقام و مرتبت عطا مینماید…