*** در صورت درخواست صاحب اثر یا ستاد ساماندهی از سایت حذف خواهد شد ***
خلاصه داستان :
اهالی روستا به مردی غریبه اجازه می دهند برای امرار معاش خود زمینی را انتخاب کند. بهاو از صبح تا غروب فرصت می دهند. پیش از طلوع آفتاب غریبه اهالی را به بالای تپه ای فرا می خواند و بنا به قول و قرار و دست نوشته ای که گرفته می خواهد از صبح تا غروب دور آبادی و مزارع و باغ ها را خط بکشد و آنچه در داخل دایره می ماند، از آن او گردد...