*** در صورت درخواست صاحب اثر یا ستاد ساماندهی از سایت حذف خواهد شد ***
خلاصه داستان :
"کاک خان " صاحب زمینی است که روی آن کار میکند . "اسدخان " ارباب دهکده مجاور با خریدن زمین های روستائیان ادعا می کند قصد دارد در آن منطقه کارخانه ای ایجاد کند و روستاییان را با حقوق مناسب به کار گیرد. "کاک خان" از فروش زمینش به ارباب خودداری می کند چون عقیده دارد ارباب می خواهد در این زمین ها قمارخانه به راه بیاندازد. ارباب او را تهدید میکند اگر تسلیم نشود زندگی اش برباد خواهد رفت . کاک خان ناچار نزد پدر ارباب می رود و ...